اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می گذرد…؟!
نه
درد این قرن دیگر مانند زخمهای خونین قرن قبلی نیست!
دمل چرکینی است که به این زودی سر واشدن ندارد،
زهرش به من که خیلی زود اثر کرده!
اعتقاداتم یکی یکی در برابرم رنگ باختند …
و من مثل مادری عزادار تنها توانستم مبهوت و جان سپردنشان را نظاره کنم.
و صدای بی رحمانه ی قلبم را بشنوم که منظم و سنگین ،زنده بودنم را به من سرکوفت می زد…
…نه،در این قرن دیگر نه خونی خواهی دید نه زخمی..
عروسکها که خون ندارند!
این قرن قرن سردرد های سرسام آور پس از گریه های طولانی قرن قبلی است.
و انسان،
خسته از تقلا های گذشته آرام آرام خودش را به دست عنکبوت می سپارد.
به نام حضرت عشق
سلام
خیلی خوشگل بود و به خاطر قلم زیبات تبریک میگم
عروسک های خیمه شب بازی بی نیاز به گرداننده بازی میکنند ٬ روزی چند مرتبه
مدتهاست فکر میکنند بازی داده میشوند آنها
دریغ نمی دانند ٬ هیچ وقت ندانستند٬ گرداننده هرگز نبوده است.
عروسکهای خیمه شب بازی بی نیاز به گرداننده بازی میکنند٬ روزی چند مرتبه
مدتهاست فکر میکنند بازی داده میشوند آنها
دریغ نمی دانند ٬ هیچ وقت ندانستند٬ گرداننده هرگز نبوده است!
عروسک های خیمه شب بازی بی نیاز به گرداننده بازی میکنند٬ روزی چند مرتبه
مدتهاست فکر میکنند بازی داده میشوند آنها
دریغ نمی دانند ٬ هیچ گاه ندانستند ٬ گرداننده هرگز نبوده است .